محبت
نام تو رو آورده ام دارم عبادت میکنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت میکنم
دستت به دست دیگری از این گذشته آار من
اما نمی دانم چرا دارم حسادت میکنم
گفتی دلم را بعد از این دست آس دیگر دهم
شاید تو با خودئ گفته ای دارم اطاعت میکنم
رفتم آنار پنجره دیدم تو را با بگذریم
چیزی ندیدم این چنین دارم رعایت میکنم
من عاشق چشم تو ام تو مبتلای دیگری
دارم به تقدیر خودم چندیست عادت میکنم
تو التماسیم می آنی جوری فراموشت آتم
با التماس ولی تو را به خانه دعوت میکنم
گفتی محبت آن برو باشد خداحافظ ولی
رفتم آه تو باور آنی دارم محبت میکنم